بیابان تاتارها

بیابان تاتارها

رمان بیابان تاتارها داستانِ غم‌انگیز سرنوشت افسری جوان به نام دروگو جووانی است كه برای خدمت به قلعه‌ای دور افتاده در حاشیه بیابانی معروف به بیابان تاتارها اعزام می‌شود. این رمان اثری است از دینو بوتزاتی

6 سال پیش
 بررسی ترجمه آثار معاصر ایتالیا در رادیو كتاب

بررسی ترجمه آثار معاصر ایتالیا در رادیو كتاب

اسدالله امرایی و علی شمس از مترجمان معاصر آثار ایتالیایی امروز ساعت 19:30 در برنامه رادیو كتاب درباره ترجمه آثار معاصر ایتالیا گفتگو می كنند.

7 سال پیش
« سگ خالی »

« سگ خالی »

نورا زانو زنان به سگ نزدیك شد و سر بزرگ او را بین دستان خود گرفت و به او گفت: «چته گلوب؟ مریضی گلوب؟ چرا این‌طوری نیگام می‌كنی گلوب؟» در همین حال متوجه شد كه سگ او را نمی‌بیند.

7 سال پیش
 « مرده ی اشتباهی »

« مرده ی اشتباهی »

«لوچو پره دونتزانی» نقاش مشهور چهل و شش ساله كه از مدت‌ها پیش در خانه‌ی ییلاقی‌اش واقع در «ویمركاته» گوشه‌گیری اختیار كرده بود، یك روز صبح، وقتی روزنامه را باز كرد، از فرط حیرت سر جایش خشك شد. زیرا در پایین صفحه‌ی سوم روزنامه،...

7 سال پیش
«سربازی كه به خانه بازگشت »

«سربازی كه به خانه بازگشت »

مادر به سوی پنجره رفت و آن سوی باغچه، پشت نرده های حیاط مرد سیاهپوشی را دید كه با خونسردی جلوی خانه قدم میزد. بی آنكه بداند چرا، در قلبش در كشاكش شادی فراوان، رنجی مرموز و ناشناس حس كرد كه...

7 سال پیش
« عكس دسته جمعی »

« عكس دسته جمعی »

تو بگو ببینم، نفر اوّل سمت راست كه روی صندلی واسّادی. آهان تو هستی آدا. بله بگو ببینم چرا می‌خندی؟"
"نمی‌دونم چرا می‌خندم خانم، ولی همه‌مون می‌خندیم. همه وقتی عكس می‌گیریم می‌خندیم."
"چطور از اونای دیگه خبر داری؟

7 سال پیش
داستان كوتاه « كا»

داستان كوتاه « كا»

دریا آرام بود و خورشید می درخشید ، استفانو تا آن روز هرگز سوار كشتی نشده بود و به همین سبب با خوشحالی روی عرشه ، از این سو به آن سو می دوید . او كه از فراوانی و در هم پیچیدگی طناب های بادبان شگفت زده شده بود ....

8 سال پیش