یادداشت روز : افلاطون و مكالماتش افلاطون (بخش دوم)

دربخش اول از این نوشتار گفته شد كه آن دسته از تألیفات افلاطون، كه برای تعلیم رسمی شاگردان مكتب او به كار می رفته است،به دست ما نرسیده است.آنچه به دست مارسیده، مجموعه مكالماتی است كه برای عموم نوشته است.در این نوشتار این بحث را ادامه میدهیم

1397/03/01
|
11:23

نویسنده: علی شالچیان
مكالمات افلاطون بر چند دسته تقسیم مى شوند:
1-محاورات سقراطى: این سلسله از مكالمات را افلاطون در زمان حیات استاد خود یا كمى بعد از مرگ او نوشته است. در این مكالمات بیشتر به تشریح نظرات او پرداخته است و كوشیده است، تا اندیشه هاى استاد خود را با امانت كامل ضبط كند.
2-محاورات جوانى: در این سلسله آثار، افلاطون اندك اندك از تأثیر سقراط آزاد مى شود و فلسفه مخصوص خودش را پایه گذارى مى كند.
3-محاورات سن كمال: در این دوره، فلسفه افلاطون به صورت آشكارى از آرای استاد خود متمایز شده است.
4-محاورات ایام پیرى: در این دوره ، فلسفه افلاطون با جمیع مظاهر كمال خود جلوه گرى مى كند و آخرین نظریات او را درباره مسائل مهم فلسفى دربر دارد.
افلاطون در این رسائل سه راه را در پیش گرفته است: محاوره، مجادله و خرافه. افلاطون راه محاوره را از آن رو برگزید، تا در نوشته هاى خود نوعى حركت و حیات ایجاد كند و میان فكر و صاحب فكر جدایى نیفكند. ازاین رو، همه اشخاصى كه در این محاورات از آن ها سخن به میان آمده است، مردان تاریخى و واقعى اند، جز عده كمى كه آن ها را در محاوره شركت داده است، تا آرایى را از زبان آنان حكایت كند، كه پیش از او كسى بیان نداشته است.
در جدل هاى افلاطونى دست كم دو نفر شركت دارند، كه یكى موضوعى را بیان مى كند و به تعریف آن مى پردازد و براى اثبات آن اقامه برهان مى كند، و دیگرى به مخالفت مى پردازد و دلایل او را نقض مى كند. این مكالمه در حالى به پایان مى رسد كه جوانب مطلب براى خواننده روشن شده است، و بر اوست كه نتیجه را خود از میان جدل بیرون بكشد. افلاطون نیز-چون بسیارى از پیشینیان خود كه براى بیان و توجیه حقایق مجرد و غامض، به قصه و شعر متوسل مى شدند-به خرافه متوسل مى شود، و شاید مقصود افلاطون از خرافه، فرق گذاشتن میان حقایق روشنى است كه در صحت آن ها تردید نمى توان داشت؛ با فرضیاتى كه در مواردى كه حقیقت پیچیده و دور از دسترس مى نماید، به آن ها چنگ مى زنیم.
یكى از دشوارترین كارها، تعیین حدود و ثغور عناصرى است كه فلسفه افلاطون از آن ها تشكیل شده است؛ زیرا مذهب افلاطونى، بیش از آنچه متصف به بیان حقیقت و استدلال دربارة آن باشد، به جستجو از حقیقت متصف است. از این رو است كه مى بینیم اندیشه او دینامیكى است و تا پایان همچنان در حال تطور است.
مهمترین موضوعاتى كه فلسفه افلاطون دربر دارد عبارت اند از: الف- "مدینة فاضله". مدینة فاضله افلاطونى، قدیمی ترین مدینه فاضله اى است، از مدینه هاى فاضله بسیارى كه در تاریخ اندیشه بشرى سابقه دارد. ب- "نظریه مثل" . نظریه مثل اولین كوششى است كه براى حل مشكل معانى كلیه مبذول شده است. ج- ادله بر بقاى نفس. د- جهان شناسى او. هـ- رأى او در معرفت؛ بدین معنا كه معرفت بیش از آنكه ادراك حسى باشد، تذكر است.

دسترسی سریع